تولد مولود کعبه مبارک

چندتا شعر واقعا زیبا در مورد امام علی واستون گذاشتم واقعا قشنگه 

  در ضمن میلاد امام علی و روز پدر را به همه پدران تبریک میگم. 

 

                                                

                                                              ادامه مطلب... 

 

                                                   کلیک کن.

نظر یادتون نره 

 

 

                                                           

 

                                               

مظهر کل عجائب به نبی یار علـیـست

ولـــی خـالــق بـخــشـنــده دادار عـلـیـسـت


آنـکـه مـیـگـفـت سلوئی به فراز منـبر

باب عـلم نـبی و کاشـف اسـرار عـلـیســت


آنـکـه بر دوش رسول مدنی پـای نهاد

کرد بتها ز حـرم جـمله نگـونسار عـلیسـت


آنـکه در بسـتر پـیــغـمبر اسـلام بخفت

حافظ جان وی از فـرقه خونخوار علیـست


آنـکه گـرد مـحـن از چهره ایتـام زدود

هـمــدم مــردم درمــانـــده افـگـار علیـست


آنـکه بشکافت بگهواره ز هم اژدر را

شـیـر مـیـدان یـلـی حـیـدر کـرار عـلیـسـت


آنکه در خانه حق شد متـولـد ز شرف

خـانـه زاد احــد و محـرم اسـرار عـلیست


آنکه در خم غـدیر آمـده بـر خـلق امیر

مـظـهـر لـطـف خـداونـد جـهاندار علیست


آنکه با قاتل خود لطف و مدارا فرمود

ابــن عـم نـبـی و مـظـهـر دادار عـلـیسـت


آن یدالله که دا کرد سر از پیکر عمرو

صـاحـب تـیـغ دو سـر آیـت قهـار علیست


کـی تـوانـم بـمـدیحش سخنی ساز کنم

فـوق اوهـام عـلی بـرتـر افـکـار عـلیست


رو «حـیـاتی» بدر خانه سلطان نجف

که بـه خـیـل ضعـفا یار و مددکار علیست


======================================


دارم دِلَکی که بنده ی کوی علی است

روی دل او همیشه بر سوی علی است

هر چند هزار رو سیاهی دارد

می نازد از اینکه منقبت گوی علی است

***

من شیفته ی علی شدم شیدا نیز

پنهان همه جا گفته ام و پیدا نیز

این پایه مرا بس است و بالاترازین

امروز طلب نمی کنم فردا نیز

***

«نظمی» به ولایتت تمامی خوش باش

خوش باش قبول خاص و عامی خوش باش

گر شاهی هفت کشور از تست مناز

ور بر در ِ مرتضی غلامی خوش باش

***

تا حبّ علی و آل او یافته ایم

کام دل خویش مو به مو یافته ایم

وز دوستی علی و اولاد علی است

در هر دو جهان گر آبرو یافته ایم

***

از دین نبی شکفته جان و دل من

با مهر علی سرشته آب و گل من

گر مهر علی به جان نمی ورزیدم

در دست چه بود از جهان حاصل من

***

«نظمی» نفسی مباش بی یاد علی

گوش دل خویش پرکن از نادعلی

در هر دو جهان اگر سعادت طلبی

دامان علی بگیر و اولاد علی

***

سر دفتر عالم معانی است علی

وابسته ی اسرار نهانی است علی

نه اهل زمین که آسمانی است علی

فی الجمله بهشت جاودانی است علی

***

شایسته ترین مرد خدا بود علی

در شأن نزول هل اتی بود علی

هرگز به علی خدا نمی باید گفت

لیک آینه ی خدا نما بود علی

***

بنیان کـَن ِ منکر و مناهی است علی

رونق ده دین و دین پناهی است علی

در دامنش آویز که در هر دو جهان

سرچشمه ی رحمت الهی است علی

***

آن گفت به قرب حق مباهی است علی

وین گفت که سایه ی الهی است علی

از «نظمی» ناتمام پرسیدم گفت

چون رحمت حق نامتناهی است علی


==================================

علی آن شیر خدا شاه عرب

الفتی داشت با این دل شب


شب زاسرار علی، آگاه است

دل شب محرم سرالله است


شب علی دید به نزدیکی دید

گرچه او نیز بتاریکی دید


شاه را دید بنوشینی خواب

روی بر سینة دیوار خراب


قلعه بانی که به قصر افلاک

سردهد نالة زندانی خاک


اشگباری که چو شمع بیزار

میفشاند زر و میگرید زار


دردمندی که چو لب بشگاید

در و دیوار بزنهار آید،


کلماتش چو در آویزة گوش

مسجد کوفه هنوزش مدهوش


فجر تا سینة آفاق شکافت

چشم بیدار علی خفته نیافت


روزه داری که به مهر اسحار

بشکند نان جوین افطار


ناشناسی که بتاریکی شب

میبرد نان یتیمان عرب


تا نشد پردگی آن سرجلی

نشد افشا که علی بود علی


شاهبازیکه ببال پرراز

میکند در ابدیت پرواز


شهسواری که ببرق شمشیر

در دل شب بشکافد دل شیر


عشقبازیکه هم آغوش خطر

خفت در خوابگه پیغمبر


آن دم صبح قیامت تأثیر

حلقة در شد از او دامنگیر


دست در دامن مولا زد در

که علی بگذرد از ما مگذر


شال می¬بست وندائی مبهم

که کمربند شهادت را محکم


پیشوائی که زشوق دیدار

میکند قاتل خود را بیدار


ماه محراب عبودیت حق

سر بمحراب عبادت منشق


میزند پس لب او کاسة شیر

میکند چشم اشارت باسیر


چه اسیری که همان قاتل اوست

توخدائی مگرای دشمن دوست


در جهان این همه شر و همه شر

ها علی بشر کیف بشر


کفن از گریة غسال خجل

پیرهن از رخ وصال خجل


=================================



دلبر هر انجمن از دلبران باشد على

جلوه زن حقّ ، مظهرِ سر مظهر آن باشد على

خواست واجب در ازل تا جلوه بنماید زخود

خلقت احمد نمود و مثل آن باشد على

خواست آرد جلوه اى از حسن خود بر ممکنات

احمد آمد جلوه اش جلوه کنان باشد على

«کنت کنزاً مخفیاً» شد علّت عرفان و خلق

احمد آمد گنج عرفان باب آن باشد على

بود واجب در عیان خود نهان از غیر خود

احمد آمد سرّ او سرگوى آن باشد على

گوش هوش آور بسوى معنى «اللّه نور»

احمدش مشکاة شد مصباح آن باشد على

نور آن باشد به خود ظاهر ، ظهور آرد به غیر

احمد آمد از احد نور و چنان باشد على

بود واجب نور چون ظاهر به خود بودى عیان

پس ظهور آورد در احمد و زآن باشد على

این بُوَد معنى که واجب نور باشد نور از اوست

هم شد احمد نور او ، هم نور آن باشد على

در زمین و آسمان بنگر ببین آیات حق

روشن است از مهر احمد ، زآن نشان باشد على

اسم اعظم شد نهان اندر کلام بسمله

هست احمد باء او ، نقطه در آن باشد على

کلّ قرآن فاتحه ، آن بسمله جمله به باء

از احد هر علم در احمد بیان باشد على

عشق در ممکن سبب بر جلوه واجب در او است

احمد آمد عشق دار و عشق دان باشد على

عشق باشد مهر کامل با خداوند احد

خُلق احمد مهر او شد مهربان باشد على

عاشقانِ با خدا در اولیا بسیار هست

گشت سرمشق همه احمد ، چنان باشد على

مظهر آن عشق احمد با خدا چندان بُوَد

لیک فرمود او حسین از من چو آن باشد على

کن نظر در کربلا بنگر در آن معناى عشق

در حسین از احمد و فرزند آن باشد على

دید اکبر را چو سبط مصطفى با چشم تر

گفت یا رب احمد این نِى شبه آن باشد على

نور حق در کربلا بنگر چسان شد بر علا

گفتى احمد آمده نیک اسم آن باشد على

حاصلا در کربلا شد عشق احمد جلوه گر

از حسین و اکبرش روح روان باشد على

عشق بازى را ببین در کربلا از شاه دین

احمدى رو اکبرش قربان چسان باشد على

روى خود بگذاشت چون بر روى خونیش حسین

گفت اکبر اى پدر این احمد آن باشد على

نعره زد اول شه دین بر سر نعش پسر

یعنى احمد کشته شد چون جان آن باشد على

حضرت قائم بود اندر عزا هر صبح و شام

همچو احمد بر حسین و روح آن باشد على

اشک خونین بارد از چشمش ز بهر کربلا

شد چو احمد گریه کن مانند آن باشد على

بار الها حق اشک چشمها بهر حسین

رحمتت بر ما رسان زاحمد که آن باشد على

گویم ایمانى به مهدى مُقْتَدى شو در عزا

بهر شاه کربلا بر احمد آن باشد على

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد